طالبان و محاصره اقتصادی پنجشیر

طالبان و محاصره اقتصادی پنجشیر

عبدالهادی شریفی

زمستان سال ۱۹۹۹ بود. طالبان اکثر مناطق هم‌جوار پنجشیر را تصرف کرده و راه‌های مواصلاتی آن را بسته بودند. نیروهای مقاومت راه ورودی پنجشیر (راه تنگ) را ویران کرده بودند تا طالبان نتوانند وارد دره شوند. طالبان تا دهنه دره (گل‌بهار) را در اختیار خود درآورده بودند. اندراب، لغمان، کاپیسا و بسیار جاهای دیگر – که با پنجشیر مرز مشترک داشتند – در اختیار طالبان بود. سراسر دره را وحشت فرا گرفته بود. اکثریت قوماندان‌ها فامیل‌های‌شان را به خارج پنجشیر به ویژه تاجیکستان انتقال داده بودند. هر لحظه بیم آمدن طالبان به دره پنجشیر محسوس بود. بدون تردید اگر طالب پایش به پنجشیر می‌رسید، بلایی بدتر از شمالی را بالای این مردم می‌آورد. این وحشت حتا در میان کودکان نیز وجود داشت. پسر همسایه ما شب‌ها فریاد زده مادرش را صدا می‌زد که برخیز طالب آمده است. داستان‌های وحشت طالب را هر روز و از هر کسی می‌شنیدیم. این گروه وحشت‌آفرین چه ستم‌هایی که بر مردمان بی‌کس و بی‌نوای کشور روا نداشته‌اند؟! طالبان حتا با درخت‌ها و خانه‌های مسکونی سر ستیز داشتند. درخت‌های شمالی را قطع کرده و تاکستان‌های آن را به آتش کشیدند. هم‌چنان در یکاولنگ، سالنگ و بسیار جاهای دیگر دست به اعمال فجیعی زدند که بسیاری از آن‌ها تاکنون روایت نشده است. دشمنی آن‌ها نه تنها با مردم افغانستان بود، بل آن‌ها با خاک و آب این سرزمین دشمنی داشتند.

پنجشیر در محاصره

نرخ مواد خوراکی در پنجشیر به دلیل مسدود بودن راه‌های مواصلاتی، روز‌به‌روز بلند می‌رفت و گرسنه‌گی همه‌جا را فرا گرفته بود. در عین حال میلیون‌ها مهاجر بی‌خانمان از شمالی به پنجشیر پناه آورده بودند تا از شر ستم‌های بی‌پایان طالب در امان باشند. از سوی دیگر برف سنگینی بر شانه‌های کوه باریده و رفت‌و‌آمد را از طریق گذرگاه‌ها (کوتل) ناممکن ساخته بود. این‌ها همه دست ‌به ‌دست هم داده و سبب بلند رفتن قیمت مواد خوراکی و افزایش گرسنه‌گی در پنجشیر شده بود. قیمت یک سیر (۷ کیلو) نمک به ۶۰۰ هزار افغانی رسیده بود. قیمت تیل سوخت، روغن، برنج و غیره مواد خوراکی نیز به گونه‌ی سرسام‌آور روز‌‌به‌روز افزایش می‌یافت و پس از مدتی اصلاً قابل دریافت نبود.

طالبان با تمام توان، پنجشیر را در محاصره اقتصادی قرار داده بودند تا از یک سو به مرکز ثقل جبهه مقاومت ضربه زده و از سوی دیگر کسانی که از دست‌شان فرار کرده و به این دره پناه آورده بودند را مجازات کنند. با آن‌ هم مردم چاره‌ای نداشتند جز این‌که یا از گرسنه‌گی بمیرند و یا هم راه چاره‌ای برای بقای خویش بسنجند.

کوتل جرعلی – نجراب

پس از بارش برف سنگین در پنجشیر، مردم محل با تلاش‌های فراوان موفق شدند تا راه کوتل جرعلی ـ نجراب را از پنجشیر به کاپیسا به روی رفت‌و‌آمد باز کنند. پس از آن‎که راه کوتل دوباره باز شد، مردان خانواده‎ها به خاطر تهیه‎ی مواد غذایی از راه کوتل جرعلی به نجراب و از آن‌جا به بازار تگاب رفته و اجناس مورد نیازشان را خریداری می‌کردند. خریداری جنس از بازار تگاب بی‌درد سر نبود. این مناطق کاملاً در اختیار طالبان بود و هرازگاهی افراد این گروه خریداران را با خود برده و پس از بازجویی و شکنجه به جرم پنجشیری بودن، یا زندانی می‌کرد و یا هم پول‌شان را می‌گرفت. البته افرادی که زبان پشتو بلد بودند، چانس نجات‌شان بیش‌تر بود؛ چون تعصب قومی و زبانی در میان طالبان موج می‌زد. حتا افرادی هم بودند که در بازار تگاب خود را نزد طالبان بی‌زبان (گُنگ) معرفی می‌کردند تا از شر آن‌ها در امان باشند. البته تعدادی از دکان‌داران و مردم محل با آن‌ها برخورد خوب کرده و در نزد طالبان از آن‌ها دفاع می‌کرد‌ند که تا امروز مردم پنجشیر مدیون آن‌ها هستند. گاهی هم اتفاق می‌افتاد که این خریداران از پگاه تا بیگاه در پشت بازار انتظار برگشت طالبان را می‌کشیدند تا آن‎ها از ساحه دور شده و جنس مورد نیاز‌شان را از بازار خریداری کنند. همین‌ که بازار از وجود طالبان خالی می‌شد، جنس مورد نیازشان را خریداری کرده به ‌سوی کوتل می‌شتافتند. در آن زمان بازار تگاب رونق یافته و فروشنده‌گان سود زیادی به دست می‌آوردند؛ اما در پنجشیر روایت برخلاف تگاب چیز دیگری بود. به ویژه زمانی که در بهار راه مواصلاتی پنجشیر باز شد، فروشنده‌گان زیادی طعم تلخ شکست را در تجارت چشیدند، چون آن‌ها جنس را به قیمت بسیار بلند از بازار تگاب خریداری کرده و پول انتقال آن تا پنجشیر نیز گزاف بود که با باز شدن مسیر موتر از گل‌بهار به پنجشیر قیمت مواد خوراکی به حالت اولی برگشت و این فروشنده‌ها اموال‌شان را به قیمت پایین فروخته و در بسیار موارد ورشکست شدند.

انتقال جنس از تگاب به پنجشیر مجموعاً دو شب و سه روز زمان می‌گرفت تا دوباره به مرکز ولسوالی دره (حصه دوم) برسند که از آن نقطه به بعد سرک موتر‌رو وجود داشت. حتا شب را در بلندی‌های کوتل سپری می‌کردند.

پدرم سه‌ بار در آن زمستان سرد و پر‌برف برای تهیه مواد خوراکی به تگاب رفته و در پشت آن را به پنجشیر انتقال داده بود. او در سفر دومش یک بوری برنج ۵۰ کیلویی را در پشت از تگاب تا پنجشیر انتقال داده بود.

ماتم در کنار گرسنه‌گی

با آن‌که تعداد زیادی از مردان مقاومت‌گر در جنگ رویارویی با طالب شهید می‌شدند، اما در آن سال ده‌ها جوان تنومند در اثر فرود آمدن برف‌کوچ در کوتل زیر آوار برف شده جان سپردند که مطمیناً هیچ خبرنگاری تاکنون از داستان غم‌انگیز آن‌ها خبری به نشر نسپرده است. جوانانی که برای تهیه لقمه نانی برای اهل عیال‌شان کمر همت بسته و دل به دریا زده به قلمرو طالبان رفته مواد خوراکی تهیه می‌کردند، اما در زیر آوار برف جان سپرده و در آن اوضاع بسیار خطرناک، فامیل‌شان را در ماتم نشاندند. حتا در بعضی موارد چندین جنازه این جوان‌های نامراد را در یک گورستان و در یک قبر دفن کرده‌اند.

بیماری و مهاجرت

مردم بومی، روزگار بهتری نسبت به مهاجران نداشتند. به دلیل نبودن مواد خوراکی بعضاً مجبور می‌شدند تا علف و برگ درخت را بخورند. در آن روزگار از یک سو پیدا کردن لقمه نانی دشوار بود و از سوی دیگر بیماری‌های گوناگون به ویژه چیچک، محرقه و زونا – که مردم محل آن ‎را به نام جنگ‌رو می‎شناختند – در میان مهاجران و مردم بومی پیدا شده بود و خدمات صحی هم بسیار ناچیز بود که به هیچ وجه کفایت نمی‌کرد. در فامیل ما به شمول من (نویسنده این سطور) به این بیماری مبتلا شده بودیم. از سوی دیگر سازمان‌های کمک‌رسان نقش اندک و بسیار ناچیز داشتند. کمیته سویدن در بخش معارف چند مکتب را حمایت مالی می‌کرد، اما در بخش صحت و مواد خوراکی سازمانی وجود نداشت. اگر هم وجود داشت، کمک‌هایش ناچیز بود و یا حد‌اقل من آن را شاهد نبود‌م.

طالبان از بدو پیدایش‎ تاکنون جنایت‌های بسیاری را مرتکب شده‌اند که هر کدام آن به تنهایی کافی است تا چهره واقعی آن‌ها را به نمایش بگذارد. بسیار پرسش‌برانگیز است این‌که طالب امروز داد از مدنی بودن و متمدن شدن می‌زند. از این طالبان (به اصطلاح مدرن و جهان‌دیده!) باید پرسید که مصدود ساختن راه مواصلاتی مردم جغرافیای خاصی در کدام دین و آیین وجود دارد؟ چرا معدن نمک را در تالقان، مرکز تخار، در کنترل خود گرفته و اجازه انتقال آن را به مناطق زیر حاکمیت دولت اسلامی افغانستان نمی‌دادید؟ قطع درختان و سوزانیدن تاکستان‌ها و به آتش کشیدن خانه‌های مسکونی مردمان بی‌دفاع و مظلوم در کدام آیینی وجود دارد؟ جز طالب، دیگر چه کسی مسوول آن‌همه جفا، بی‌مهری، ظلم، ستم، زشتی، توطیه و وحشت بوده می‌تواند؟ اگر بار دیگر طالب بر سرنوشت کشور و مردم ما حاکم شود، چه تضمینی وجود دارد تا دیگر شاهد آن ستم‌ها نباشیم؟ شعارهای پوپولیستی و پروژه‌های بیرونی سبب قباحت‌زدایی از چهره طالب نخواهد شد و مردم افغانستان آن‌همه درد، رنج، محنت و اندوهی که از طالبان دیده‌اند را نه فراموش می‌کنند و نه هم می‌بخشند.

 

نکته: این مطالب به تاریخ 15 اسد سال 1399 در روزنامه هشت صبح به نشر رسیده است.

https://8am.af/taliban-and-economic-siege-of-panjshir/ 

نامه سرگشاده به والی پنجشیر

جلالتمآب انجینیر کمال الدین نظامی والی ولایت پنجشیر، السلام علیکم و رحمت الله و برکات!

آرزوی صحتمندی و تندرستی شمارا بیشتر به دل می پرورانم و استدعا دارم پیمانه عمر جناب عالی لبریز از شربت سعادت و نیکبختی بادا و وجود نازنین شان قرین صحت و از گزند روزگار در امان باشد.

جلالتمآب محترم!
از آنجای که شما نیز یک فرد مجاهد، صادق و وطن پرست هستید؛ میخواهم به زبان ساده و بدون تشریفات نگارشی و به دور از کتمان کردن معنی در پس واژه های پیچیده مروج قلم به دستان ماهر، به عنوان یک هموطن تان از مشکلات و دردهای آن خطه پوشیده با قله های شامخ و سخره های صبور، اندکی بنگارم و از این جهت مصدع خاطر عزیز شما گردم.

جناب والی صاحب گرامی!
تا جایی که من به خاطر دارم شما به تاریخ 28 حوت سال 1395 بیشتر از یک سال پیش به کرسی امن ترین و نامدار ترین ولایت افغانستان (ولایت پنجشیر) تکیه زدید که با آمدن شما امید تازه ای به دل مردمان آن دیار کاشته شد تا سیستم مافیایی مستقر در آن ولایت را از بین ببرید، اما در اثر کارکردهای یک ساله مقام عالی در موارد حیاتی تغییرات محسوسی رونما نگردیده یا بنده اطلاعات مناسب را اندرین زمینه به دست نیاوردم.

نظامی صاحب گرامی!
من از پنجشیر مشکلات فراوانی را شاهد هستم. پنجشیر از نداشتن معارف معیاری، خدمات صحی، سیستم مخابراتی منظم و انواع ناهنجاری های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با گلوی صاف و صدای رسا فریاد می کشد. امروز در این دیار مرد خیزی که زادگاه نام آوران و مردان بزرگ تاریخ بوده و آنهای که تاریخ به وجود شان می بالد؛ متآسفانه همه روزه گواه رویدادهای زننده ای می باشد که برای هر فرد وطن پرست و صادق درد آور و غم انگیز است. پنجشیری که مهد جهاد و مقاومت برحق مردم افغانستان بوده؛ پنجشیری که مردمش به آزاد زیستن و نه گفتن به ظلم و و استبداد شْهره اند، و پنجشیری که شْهدا و مجاهدین نامداری را در آغوش پرورانیده است، اما بد بختانه امروز خانه های باشندگانش هرشب به غارت برده می شود؛ شاگردان مکتب و مدرسه ها از درس اصلی شان به انحراف کشانیده شده و انواع نا ملایمت های اجتماعی این مردم وطن پرست و غیور را به فریاد کشانیده است. در منابر مساجد بر علیه دولت تبلیغ می شود؛ این کشور را دارالکفر می خوانند و فتوا های عجیب و غریب صادر می کنند. با آنکه آمار دقیقی از تعداد معتادین در پنجشیر در دسترس نیست، اما هویداست که تعداد زیادی از جوانان ما به این مرض مبتلا شده اند که بیشتر نا امنی ها و نا هنجاری ها توسط آنها صورت می گیرد. آنانکه برعلیه نظام سنگر گرفته اند بیشتر شان اعضای جریان های افراطی نظیر حزب تحریر هستند که سالهاست در این ولایت به فعالیت های غیر قانونی خویش ادامه داده اند و اداره محلی پنجشیر هم هیچ گونه دخالت جدی در این موارد نکرده است.

جناب والی صاحب!
در این شکی نیست که پنجشیر یکی از نامدار ترین و زیبا ترین ولایات افغانستان بوده که ویژگی های منحصر به فرد خود را دارد و مردم پنجشیر هم در طول سالیان متمادی صلابت، اقتدار و نام نیک پنجشیر را با تمام وجود حفظ کرده اند. توطئه های دشمن را خنثی کرده و پوز هر دشمن خونخوار را به خاک مالیده اند. امروز هم دشمن در صدد رخنه کردن به این مرز و بوم از هر راه ممکن می باشد و این بار هم در صدد توطئه چینی و به راه انداختن پروژه های نامیمون و شگون های اهریمنی در این خطه بوده اند که درشت ترین توطئه های آن به نظر این قلم عبارت است از: یک، مبتلا ساختن جوانان پنجشیر به مواد مخدر. دو، کشانیدن نوجوانان به سوی افراطیت (حزب تحریر) که در این دو پروژه تا حد زیادی دستاورد هم داشته اند.

جناب انجینر صاحب!
حتماً خبر دارید که در اکثر نقاط پنجشیر مواد مخدر به گونهء بی سابقه تولید شده و آزادانه توزیع می گردد. شاید بگویید که پیش از آمدن شما هم تولید، توزیع و قاچاق مواد مخدر در این ولایت جریان داشت؛ اما در سالهای پسین این پروژه رشد چشمگیری نموده است. به صراحت می توانم بگویم که چهار سال پیش در سراسر دو ولسوالی (دره و آبشار) حتا یک بته چرس و کوکنار کشت نمی شد و حتا یک مرکز فروش مواد مخدر در این دو ولسوالی وجود نداشت. اما امروز در بیشتر نقاط این دو ولسوالی همانند نقاط دیگر پنجشیر مواد مخدر به گونه وافر توزیع و قاچاق می شود. دوست دارم به جناب عالی یک نمونه بدهم. حتماً خبر دارید که در یکی از دورترین نقاط ولسوالی آبشار دهکده ای بنام «قولندور» یاد می شود. در این دهکده پودر و انواع مواد مخدر آزادانه توزیع می گردد که بیشتر جوانان منطقه را به خود آغشته کرده است. مشخصات افرادی که قاچاق و توزیع آنرا می کنند حتا عادی ترین افراد منطقه بلد اند. به همین منوال در تمام نقاط پنجشیر از آبشار و دره گرفته تا خنج، سفید چهر، دشت ریوت، تا بازارک و رخه وحتا در نزدیکی های دفتر شما این توزیع و قاچاق ادامه دارد. آیا فکر نمی کنید که این جریان سلامت جامعه را برهم زده و آن نام بزرگ و پر هیبت پنجشیر را به خاک می کشاند؟ حتمآ پاسخ شما هم «بلی» است، پس چرا در این مدت کارهای تان در جهت جلوگیری از آن نتیجه بخش نبوده است؟

والی مردم دوست!
جریان افراطی حزب تحریر یکی دیگر از پروژه های دشمن بوده که در طول سالیان گذشته در سراسر پنجشیر بگونهء غیر قانونی فعالیت نموده که هنوز هم ادامه دارد. تأثر عمیق تر این است که جریان مذکور نوجوانان کشور ما را از مکاتب و مدارس جذب کرده و آنها را به افراطیت می کشاند؛ افراد معلوم الحالی هم در این مورد به نفع این جریان همه روزه تبلیغ می کنند که هویت این افراد هم برای همه ی باشندگان پنجشیر هویداست؛ افرادی که برای این جریان سربازگیری می کنند بیشتر شان در مکاتب شغل مقدس معلمی را دارند و یا اینکه در مدارس و مساجد مصروف آموزشدهی هستند و دانش آموزان نوجوان شان را به سادگی جلب کرده و توسط آنها فعالیت های افراطی خویش را به پیش می برند؛ اما مقامات پنجشیر در این زمینه توجه ای نکرده اند،‌ و اگر توجه هم کرده اند ناکافی و بی اثر بوده است.

والی وطن پرست!
توقع من از شما زیاد نیست. من از شما نمیخواهم که پنجشیر را مانند اروپا بسازید یا دست کم برای پنجشیریان سهولت های برابر کابل مهیا سازید؛ نمی خواهم که معارف پنجشیر را با معیارهای جهانی عصر حاضر برابر نمائید و نمی خواهم که جاده های خاکی پنجشیر (مانند ولسوالی آبشار محروم) پخته و پیشرفته شود؛ یا اینکه سیستم مخابراتی در تمام نقاط پنجشیر بدون نقض عمل کند؛ پنجشیر به همان شکل طبیعی اش هم خیلی زیباست. تنها و تنها توقع من از شما این است که این دو پروژه بزرگی که سالهاست بدون کدام مانع موریانه وار در آن جا پیدا کرده و در صدد ویرانی و از بین بردن آن می باشد را جلوگیری نمائید. مطمئن باشید که مردم مجاهد و شهید پرور پنجشیر این لطف شما را هرگز فراموش نخواهد کرد.

والی صاحب محترم!
بنده به عنوان یکی از هموطنان و یکی از دوستداران شما، ضمن تشکر و قدردانی از خدمات و جان فشانی های بی شائبه شما در دوره های گوناگون، از شما عاجزانه و احترامانه خواهشمندم که: هرچه عاجل در زمینه محو کشت،‌ تولید، قاچاق و توزیع مواد مخدر در سراسر پنجشیر اقدام نموده و افرادی که این پروژه ها را در پنجشیر به پیش می برند بی درنگ گرفتار نموده و به پنجه قانون بسپارید تا در آینده از شما به عنوان مردی که توطئه ها و پروژه های دشمن را شکست داد و پوز آن دشمن مکار را به خاک و خون کشانید، یاد آوری نمائیم.

در مورد متوقف ساختن فعالیت جریان های افراطی یک کمپاین هماهنگ و همزمان میان سه ریاست (معارف، حج و اوقاف و اطلاعات و فرهنگ) راه اندازی گردد. ریاست معارف از مکاتب و مدارس نظارت بیشتر نموده و مانع جدی فعالیت این جریان ها گردند. همچنان ریاست حج و اوقاف نظارت بیشتر از فعالیت های ملا امامان مساجد نماید تا در خطبه های نماز جمعه شان از عواقب ناگوار فعالیت های افراطی این جریان ها برای مردم وضاحت بدهند. از سوی دیگر ریاست اطلاعات و فرهنگ با ابزار دست داشته خویش در جهت آگاهی دهی و پیامد های وخیم جریان های افراطی اطلاع رسانی نماید. اگر باز هم نتیجه ملموسی به دست نیامد آنگاه مسئولان کشفی و امنیتی دست به کار شده آنها را گرفتار نموده به پنجه قانون بسپارند. این کار شما سبب خواهد شد تا فعالیت جریان های افراطی در پنجشیر پایان یافته و تیر دشمن به خاک بخورد.

در اخیر باید بنویسم که دلیل اصلی نوشتن این درد نامه، غرق شدن جوانان همدیارم در توطئه های دشمن می باشد که نا خواسته به دام می افتند و رهایی از آن تنها و تنها به تلاش بیشتر و جدی تر شما ممکن می باشد. بار دیگر از جناب شما خواهشمندم تا هرچه عاجل به مسئولین هدایت بدهید تا با جلو گیری از این پروژه ها دشمن را شکست داده و جوانان پنجشیر از این بلا ها رهایی یابند.

ناگفته نماند که این نامه را بخاطر از طریق رسانه ها به نشر می رسانم چون دسترسی شما برایم ممکن نبود و آرزومندم از این طریق کسی این پیام را به شما برساند.
درد ها زیاد است و قلم من کم توان!

با حرمت بی پایان
هموطن و دوستدار شما عبدالهادی شریفی