طالبان و محاصره اقتصادی پنجشیر
طالبان و محاصره اقتصادی پنجشیر
زمستان سال ۱۹۹۹ بود. طالبان اکثر مناطق همجوار پنجشیر را تصرف کرده و راههای مواصلاتی آن را بسته بودند. نیروهای مقاومت راه ورودی پنجشیر (راه تنگ) را ویران کرده بودند تا طالبان نتوانند وارد دره شوند. طالبان تا دهنه دره (گلبهار) را در اختیار خود درآورده بودند. اندراب، لغمان، کاپیسا و بسیار جاهای دیگر – که با پنجشیر مرز مشترک داشتند – در اختیار طالبان بود. سراسر دره را وحشت فرا گرفته بود. اکثریت قوماندانها فامیلهایشان را به خارج پنجشیر به ویژه تاجیکستان انتقال داده بودند. هر لحظه بیم آمدن طالبان به دره پنجشیر محسوس بود. بدون تردید اگر طالب پایش به پنجشیر میرسید، بلایی بدتر از شمالی را بالای این مردم میآورد. این وحشت حتا در میان کودکان نیز وجود داشت. پسر همسایه ما شبها فریاد زده مادرش را صدا میزد که برخیز طالب آمده است. داستانهای وحشت طالب را هر روز و از هر کسی میشنیدیم. این گروه وحشتآفرین چه ستمهایی که بر مردمان بیکس و بینوای کشور روا نداشتهاند؟! طالبان حتا با درختها و خانههای مسکونی سر ستیز داشتند. درختهای شمالی را قطع کرده و تاکستانهای آن را به آتش کشیدند. همچنان در یکاولنگ، سالنگ و بسیار جاهای دیگر دست به اعمال فجیعی زدند که بسیاری از آنها تاکنون روایت نشده است. دشمنی آنها نه تنها با مردم افغانستان بود، بل آنها با خاک و آب این سرزمین دشمنی داشتند.
پنجشیر در محاصره
نرخ مواد خوراکی در پنجشیر به دلیل مسدود بودن راههای مواصلاتی، روزبهروز بلند میرفت و گرسنهگی همهجا را فرا گرفته بود. در عین حال میلیونها مهاجر بیخانمان از شمالی به پنجشیر پناه آورده بودند تا از شر ستمهای بیپایان طالب در امان باشند. از سوی دیگر برف سنگینی بر شانههای کوه باریده و رفتوآمد را از طریق گذرگاهها (کوتل) ناممکن ساخته بود. اینها همه دست به دست هم داده و سبب بلند رفتن قیمت مواد خوراکی و افزایش گرسنهگی در پنجشیر شده بود. قیمت یک سیر (۷ کیلو) نمک به ۶۰۰ هزار افغانی رسیده بود. قیمت تیل سوخت، روغن، برنج و غیره مواد خوراکی نیز به گونهی سرسامآور روزبهروز افزایش مییافت و پس از مدتی اصلاً قابل دریافت نبود.
طالبان با تمام توان، پنجشیر را در محاصره اقتصادی قرار داده بودند تا از یک سو به مرکز ثقل جبهه مقاومت ضربه زده و از سوی دیگر کسانی که از دستشان فرار کرده و به این دره پناه آورده بودند را مجازات کنند. با آن هم مردم چارهای نداشتند جز اینکه یا از گرسنهگی بمیرند و یا هم راه چارهای برای بقای خویش بسنجند.
کوتل جرعلی – نجراب
پس از بارش برف سنگین در پنجشیر، مردم محل با تلاشهای فراوان موفق شدند تا راه کوتل جرعلی ـ نجراب را از پنجشیر به کاپیسا به روی رفتوآمد باز کنند. پس از آنکه راه کوتل دوباره باز شد، مردان خانوادهها به خاطر تهیهی مواد غذایی از راه کوتل جرعلی به نجراب و از آنجا به بازار تگاب رفته و اجناس مورد نیازشان را خریداری میکردند. خریداری جنس از بازار تگاب بیدرد سر نبود. این مناطق کاملاً در اختیار طالبان بود و هرازگاهی افراد این گروه خریداران را با خود برده و پس از بازجویی و شکنجه به جرم پنجشیری بودن، یا زندانی میکرد و یا هم پولشان را میگرفت. البته افرادی که زبان پشتو بلد بودند، چانس نجاتشان بیشتر بود؛ چون تعصب قومی و زبانی در میان طالبان موج میزد. حتا افرادی هم بودند که در بازار تگاب خود را نزد طالبان بیزبان (گُنگ) معرفی میکردند تا از شر آنها در امان باشند. البته تعدادی از دکانداران و مردم محل با آنها برخورد خوب کرده و در نزد طالبان از آنها دفاع میکردند که تا امروز مردم پنجشیر مدیون آنها هستند. گاهی هم اتفاق میافتاد که این خریداران از پگاه تا بیگاه در پشت بازار انتظار برگشت طالبان را میکشیدند تا آنها از ساحه دور شده و جنس مورد نیازشان را از بازار خریداری کنند. همین که بازار از وجود طالبان خالی میشد، جنس مورد نیازشان را خریداری کرده به سوی کوتل میشتافتند. در آن زمان بازار تگاب رونق یافته و فروشندهگان سود زیادی به دست میآوردند؛ اما در پنجشیر روایت برخلاف تگاب چیز دیگری بود. به ویژه زمانی که در بهار راه مواصلاتی پنجشیر باز شد، فروشندهگان زیادی طعم تلخ شکست را در تجارت چشیدند، چون آنها جنس را به قیمت بسیار بلند از بازار تگاب خریداری کرده و پول انتقال آن تا پنجشیر نیز گزاف بود که با باز شدن مسیر موتر از گلبهار به پنجشیر قیمت مواد خوراکی به حالت اولی برگشت و این فروشندهها اموالشان را به قیمت پایین فروخته و در بسیار موارد ورشکست شدند.
انتقال جنس از تگاب به پنجشیر مجموعاً دو شب و سه روز زمان میگرفت تا دوباره به مرکز ولسوالی دره (حصه دوم) برسند که از آن نقطه به بعد سرک موتررو وجود داشت. حتا شب را در بلندیهای کوتل سپری میکردند.
پدرم سه بار در آن زمستان سرد و پربرف برای تهیه مواد خوراکی به تگاب رفته و در پشت آن را به پنجشیر انتقال داده بود. او در سفر دومش یک بوری برنج ۵۰ کیلویی را در پشت از تگاب تا پنجشیر انتقال داده بود.
ماتم در کنار گرسنهگی
با آنکه تعداد زیادی از مردان مقاومتگر در جنگ رویارویی با طالب شهید میشدند، اما در آن سال دهها جوان تنومند در اثر فرود آمدن برفکوچ در کوتل زیر آوار برف شده جان سپردند که مطمیناً هیچ خبرنگاری تاکنون از داستان غمانگیز آنها خبری به نشر نسپرده است. جوانانی که برای تهیه لقمه نانی برای اهل عیالشان کمر همت بسته و دل به دریا زده به قلمرو طالبان رفته مواد خوراکی تهیه میکردند، اما در زیر آوار برف جان سپرده و در آن اوضاع بسیار خطرناک، فامیلشان را در ماتم نشاندند. حتا در بعضی موارد چندین جنازه این جوانهای نامراد را در یک گورستان و در یک قبر دفن کردهاند.
بیماری و مهاجرت
مردم بومی، روزگار بهتری نسبت به مهاجران نداشتند. به دلیل نبودن مواد خوراکی بعضاً مجبور میشدند تا علف و برگ درخت را بخورند. در آن روزگار از یک سو پیدا کردن لقمه نانی دشوار بود و از سوی دیگر بیماریهای گوناگون به ویژه چیچک، محرقه و زونا – که مردم محل آن را به نام جنگرو میشناختند – در میان مهاجران و مردم بومی پیدا شده بود و خدمات صحی هم بسیار ناچیز بود که به هیچ وجه کفایت نمیکرد. در فامیل ما به شمول من (نویسنده این سطور) به این بیماری مبتلا شده بودیم. از سوی دیگر سازمانهای کمکرسان نقش اندک و بسیار ناچیز داشتند. کمیته سویدن در بخش معارف چند مکتب را حمایت مالی میکرد، اما در بخش صحت و مواد خوراکی سازمانی وجود نداشت. اگر هم وجود داشت، کمکهایش ناچیز بود و یا حداقل من آن را شاهد نبودم.
طالبان از بدو پیدایش تاکنون جنایتهای بسیاری را مرتکب شدهاند که هر کدام آن به تنهایی کافی است تا چهره واقعی آنها را به نمایش بگذارد. بسیار پرسشبرانگیز است اینکه طالب امروز داد از مدنی بودن و متمدن شدن میزند. از این طالبان (به اصطلاح مدرن و جهاندیده!) باید پرسید که مصدود ساختن راه مواصلاتی مردم جغرافیای خاصی در کدام دین و آیین وجود دارد؟ چرا معدن نمک را در تالقان، مرکز تخار، در کنترل خود گرفته و اجازه انتقال آن را به مناطق زیر حاکمیت دولت اسلامی افغانستان نمیدادید؟ قطع درختان و سوزانیدن تاکستانها و به آتش کشیدن خانههای مسکونی مردمان بیدفاع و مظلوم در کدام آیینی وجود دارد؟ جز طالب، دیگر چه کسی مسوول آنهمه جفا، بیمهری، ظلم، ستم، زشتی، توطیه و وحشت بوده میتواند؟ اگر بار دیگر طالب بر سرنوشت کشور و مردم ما حاکم شود، چه تضمینی وجود دارد تا دیگر شاهد آن ستمها نباشیم؟ شعارهای پوپولیستی و پروژههای بیرونی سبب قباحتزدایی از چهره طالب نخواهد شد و مردم افغانستان آنهمه درد، رنج، محنت و اندوهی که از طالبان دیدهاند را نه فراموش میکنند و نه هم میبخشند.
نکته: این مطالب به تاریخ 15 اسد سال 1399 در روزنامه هشت صبح به نشر رسیده است.